تاک های عاشق
 

تاک های عاشق

" تاک های عاشق " نام رمانی به قلم " نوشین شاهرخی " است که توسط نشر باران به چاپ دوم رسیده است . " رمان " ، گفت و گویی دو نفره ، میان خواننده و نویسنده است که در پس زمینه ای استوار بر دنیای واقعی یک یا هر دو آنان به وقوع می پیوندد ...

 تاک های عاشق نوشته نوشین شاهرخی ، که جزء اثارتجدید چاپ شده خارج از کشور می باشد ، نمونه ای ازبرای این زیر و  زبر کردن به نظر می رسد .  کتابی در یکصد و نود و اندی صفحه که به تلاش نشر باران به چاپ رسیده ،  بدون هیچ گونه تقدیم نامه یا پیش گفتاری خواننده را از همان ابتدا به چالش می خواند .  اثری از نویسنده ای با پشتوانه آشنایی به یکی از مشکل ترین زبان های اروپایی و پر مخاطره ترین رشته های تفکری  – علم ادیان - که قبل از این با مجموعه داستان های کوتاه  " دسته گلی برای مرگ " راه حضور خود را هموار نموده است .                                                                                              

 عنوان تاک های عاشق برای خواننده ی آشنا با بوی خاک و خنکای وزش لحظه ای بعید، نامی است گیرا و پیشدرامدی از برای یک روایت نقره ای لطیف.  ولی ایا شاهرخی می تواند از افتادن در دام گزاره نویسی  رهیده  و صرفا به عاشقانه ها ی مورد نظر خویش در جریان داستان بپردازد نکته ای است که باید در بعد طولی داستان به ان رسید. برای اینکار با طرح چند سوال ساده به سراغ نوع بندی تاک های عاشق می رویم:

با دقیق شدن در یکایک این عوامل تشکیل دهنده  به این نتیجه خواهیم رسید که این کتاب ،  برخلاف عنوان آن ، داستانی از عشق اعم از زمینی یا آسمانی نیست . سخن گفتن از علاقه بابا رحمان به مادر پرستوکه به ترک یار و دیار می انجامد و ...هیچ تصویری از یک رمان عشقی در ذهن خواننده ایجاد نمی کند .

مواردی مثل در گیری ذهنی فرهاد ،  برادر پرستو  میان  ازدواج و مبارزه سیاسی ،  تجسم های  نیلوفراز احساسی گنگ به پسر همسایه  و سپس ازدواج با شهاب ، جوانی که خود در میدان چه کنم و چرای مبارزه سیاسی و ... گرفتار است هم ، نتوانسته اند به این اثر هنری شکل یک رمان عشقی بدهند . ضرورت  بررسی تم  و لحن انتخاب  شده  توسط  شاهرخی ، می تواند در این مرحله کمک مناسبی به شناخت اصلی نوع داستان باشد.                                     

" تاک های عاشق "  را می توان نمونه کلاسیک رمان کوچک فارسی مبتنی بر " رئالیسمی " خواند ، که  می کوشد خواننده  را در مقابل خودش قرار داده و از او در مورد حوادثی که شاهد بوده ،  نظر بخواهد .  شاهرخی بیش از آن که در عاشقانه نویسی موفق باشد ، در پردازش قهرمانان داستان و کم و زیاد نمودن بعد شخصیتی آنها تبحر به خرج داده  است.   

نوشین شاهرخی

                                                                                                                                               

کتاب با سوم شخص مفرد شروع می شود و این وضع تا انتهای داستان جزء مواردی که گفتگوی میان قهرمانان کتاب، نویسنده را به گذشتن از این خط می کشاند، ادامه دارد. این ثابت نگاه داشتن شخصیت اول داستان در حالت ضمیر غیر، این امکان را به خواننده میدهد که فاصله میان خودش و راوی را کمتر حس کرده و براحتی همراه جریان داستان برود. از سوی دیگر، نویسنده با کلامی سریع در طول صفحه های نخستین تمام شخصیت ها ی خود را دسته بندی کرده و عده ای را چون مادر و برادر پرستو را – اولی را با مرگ و فرهاد را با زندانی شدن دوباره  – به پستوی  داستان کشانده، چندی را چون دوست و همسایه کودکی پرستو و بابا رحمان – پدر پرستو – را در سایه روشن مسیر وقایع نگاه میدارد تا به ترتیب نقش های آنان را در گویش خود ایفا کرده و بازتاب های دلخواه را به نگاه خواننده برساند.  این روش تا انتهای داستان بارها و بارها تکرار میشود  و هر بار باحضور شخصیتی جدید، خواننده درتشخیص نقش این تازه از راه رسیده به تردید افتاده و می کوشد با پیوسته خواندن داستان از این سربه مهری پرده بردارد.  جهت دار نمودن  تمایل خواننده و  تحریک پنهان وی به دنبال کردن موضوع مرز میان داستان کوتاه و رمان کوچک را کم رنگ تر می نماید ولی با این حال روشی است موفق که شاهرخی به نیکی ازآن بهره برده است .                                                         

اما از سوی دیگر همزمان با ظرافت به کاررفته درجاگزینی شخصیت های داستان ،  نویسنده در همین نقطه دردام روایتگری افتاده  و حیات داستان را به شکل داستان واگذار می کند.

انتخاب سنجیده  قهرمانان داستان، تصویر سازی زیبا، ابهام زیرکانه راه پیمودن پرستو دربرابر یورش باد ،  تردید رسیدن به آشیان ،  تمثیل دفن مادر در پای درخت به ،  و به کارگیری ظرافت های زبانی کلمات در ابتدای داستان که می توانست تم و موضوع  داستان را گسترش داده  و رمانی در سطح بالا ارائه دهد ، ناگهان تبدیل  به مجموعه  شعار گونه تبدیل شده  و خواننده را میان لحن و موضوع مبهوت می گذارد.

 البته این وقفه ها هر بار، دوباره مسیر اولیه خود را می یابد و نویسنده توانایی گفتاری خود را درجبران این افت  وخیزهای مکرر، در صفحه های آخرین کتاب نشان داده ،  جذابیت را در یاد خواننده به یادگار می گذارد . در پایان بحث ، موضوع ،  لحن و ساختار بندی تاک های عاشق ،  شاید بتوان آرزو کرد که نویسنده  در اثر بعدی خود شانه ازتعهد ناگفته  شعار نویسی در قالب رمان رها کرده  و  با زبردستی زبانی خود ، تشخیص آرمان ها را به خواننده واگذار کند ، نه به کلمات ...                           

 زبان به کار گرفته شده در تاک های عاشق را می توان به جراًت کامل و دقیق خواند. به ندرت با واژه ای روبرو می شویم که اسیر وسوسه  واژه ی دیگری باشد وبتوان گفت که کاش لغت دیگری بکار رفته بود.  علامت گذاری ها و رعایت آیین نگارش تا حد بسیار مطلوبی رعایت شده و از خراش ذهن درطول داستان اثری نیست و جای آن دارد که در زمینه ی تکنیکی به نویسنده دست مریزاد گفت. گزیده گویی و خودداری از بکار گیری جمله های کشدار توانایی استفاده از کلمات را به روشنی نمایان کرده و مرز بین داستان کوتاه و رمان را در تاک های عاشق مختل می سازد .

شاید از این بابت ، بتوان این کتاب را در ردیف آنچه که به رمان کوچک معروف شده ، قرار داده  و آماده  حضور آثاری دیگر از این دست در ادبیات داستانی فارسی بود.                                                          

به یقین شاهرخی ( نویسنده ) ،  با تسلطی که بر شخصیت پردازی  و ایجاد ارتباط بین آنها در بستر یک موضوع واحد از خود نشان داده است ،  می تواند در آینده ، آثاری  فراگیرتر به  گنجینه  " رمان فارسی " ارائه نماید  و لذت خوانشی دیگر را  به  فارسی زبانان نوید دهد ، به امید  آن روز .